........همینجوری گذاشتم.......

 

مرد یعنی مرد...زن یعنی عشق!

 زن یعنی نـاز …مرد یعنی نیــاز …
مرد یعنی غرور ، زن یعنی شکست غرور …
مرد یعنی باید ، زن یعنی شاید …
مرد یعنی دیدن ، زن یعنی چشم فرو بستن …
مرد یعنی دم ، زن یعنی باز دم …
مرد یعنی منطق ، زن یعنی احساس …
مرد یعنی حکومت ، زن یعنی اطاعت …
مرد یعنی سخاوت ، زن یعنی صداقت …
مرد یعنی رهایی، زن یعنی تسلیم …
مرد یعنی شرافت ، زن یعنی نجابت …
مرد یعنی خشونت ، زن یعنی لطافت …
مرد یعنی غیرت ، زن یعنی عزت …
مرد یعنی من ، زن یعنی ما…
مرد یعنی صلابت ، زن یعنی قداست …
مرد یعنی پیمودن ، زن یعنی صبوری …
مرد یعنی اکنون ، زن یعنی فردا …
مرد یعنی ساختن ، زن یعنی سوختن …
مرد یعنی دلدار ، زن یعنی دلداده …
مرد یعنی خواستن ، زن یعنی کاستن …
مرد یعنی ربودن ، زن یعنی کشش …
مرد یعنی بیارام ، زن یعنی بیاسای …
مرد یعنی یک جرعه هوس ، زن یعنی جام لبریز نفس …
مرد یعنی سالار ، زن یعنی ره سپرده به دامان یار …
مرد یعنی نیمی از وجود ، زن یعنی نیمه دیگر …
و اما با اینهمه معانی بی انتهای دشت آشنایی ،
مرد یعنی انسان یعنی دوست داشتن جاودانه
یعنی تکیه گاه وجود یعنی آرامترین خلقت …
و زن یعنی آرامگاه خلقت یعنی از سر تا پای ایثار
و مرد یعنی واژه ی غیرت و مردانگی یعنی هستن ، شدن و گشتن
و زن یعنی مهر و وفای بی کرانه یعنی انس و صفای خالصانه
یعنی امید بخش روزهای آینده یعنی همراه و همدم تنهایی ها و غربت
و همسفر راه پر رمزو راز زندگی و
و مرد یعنی تنها یک واژه و آنهم مرد …
و زن یعنی تنها یک واژه و آنهم
عشـق

اینم برای اینکه وبلاگمون خوشگل تر بشه!

خستم...

وقتی رفتی تا اخر برو

وقتی ماندی تا اخر بمان

این تن.....خست ست!

از نیمه رفتن ها....

از نیمه ماندن ها...

 

حقیقت تلخ...

من هرزه نیستم....اگر پشت شمشادها گذاشتم مرا ببوسی خواستم بدانی آنقدر حس دوست داشتنت قوی بود که از تمام اعتقاداتم گذشتم وتو پشت سرم به همه گفتی:چقدر هرزه بود تنش میخارید..دیگر باهیچ بره ای دوست نخواهم شد همه ی بره ها روزی گرگ میشوند!

این پست شرح حال هیچکی نیس فقط دیدم قشنگه گذاشتم!ازتون خواهش میکنم قبل ازاینکه با حرفاتون آبروی ینفرو بریزین خوب فک کنین که واقعا این حرف درمورد اون ینفر حقیقت داره یانه چون اگه دروغ باشه....نمیدونم چی میشه دیگه خودتون میدونین عواقبشوکافیه دلش بشکنه!

..

 

وقتی نخواستت آروم بکش کنار..غم انگیز است اگر تورا نخواهد...مسخره است اگر نفهمی...احمقانه است اگر اصرار کنی..

 

سکوت

 

برای خود مردی شده ام


بدون صدا گریه میکنم این روزها


درسکوتی سخت...


 دنیا مواظبم باش!!


قلبم هنوز دخترانه میتپد!

دوست داشتنم حدی داره...

 

 

زیاد خوب نباش...
زیاد دم دست هم نباش
...
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی

آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند

زیاد که باشی ، زیادی می شوی
 

 

هر جا که می بینم نوشته است :
خواستن توانستن است

آتش می گیرم
!
یعنی او نخواست که نشد ؟
 

 

! دوست داشتن کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردن کاکتوس می مونه
هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی
 

 

می دانی..؟
آدم های ِ ساده..
ساده هم عاشق می شوند
..
ساده صبوری می کنند
..
ساده عشق می وَرزَند
..
ساده می مانند
..
اما سَخت دِل می کنند
..
آن وقت که دل ِ می کنند
..
جان می دَهند
..
سخت میشکنند
..
سخت فراموش میکنند
..
آدم های ِ ساده…..

 

عمریست نشسته ام
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی؟!
خوردمشان
 

 

گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند
داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت می زنند

 

سکوتـــــــــــــ …
و دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دل من است
به تو …
سکوت را دوستـــــــــ دارم
به خاطر ابهت بی پایانشـــــــ

......

گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران قابل درک نیستم حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم اما در آن لحظه ارزودارم او بگوید:میدانم دست خودت نیس درکت میکنم.......

خیلی دلم واسه خودم سوخت وقتی جواب همه ی احساس و عشقم شد یه جمله که کوبید تو صورتم:مگه چیزی بین ما بوده؟!

عذاب یعنی اونکه دوسش داری بشینه توبغلت و از اونکه دوسش داره برات بگه.....

هی غریبه....باتوام روی کسی دست گذاشتی که همه دنیای منه....بی وجدان اینقد راحت عزیزم صداش نکن!

آینده ای بسازم که گذشته ام جلویش زانو بزند.............

خدایا در انجماد نگاه های سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ شده!

شکسته ام میفهمی؟به انتهای بودنم رسیده ام!اما اشک نمیریزم...پنهان شده ام پشت لبخندی که خیلی درد میکند

تو این روزای بی کسی ذلم میگیره.....وقتی شبا کنار اون اروم میگیره.....ای خدادلگیرم ازت بذار بمیرم.......نمیتونم که عشقمو با اون ببینم

وای از نیمه شبی که بیدار شوم و تورا بخواهم و خودم را در آغوش دیگری بیابم....

کسی که اشکمو پاک نمیکنه عمرا بذارم وقتی میخندم کنارم باشه

من هرزه نیستم ..اگرپشت شمشادها گذاشتم مراببوسی خواستم بدانی آنقدر حس دوست داشتنت قوی بود که ازتمام اعتقاداتم گذشتم....وتو پشت سرم به همه گفتی چقدر هرزه بود تنش میخارید..دیگر باهیچ بره ای دوست نخواهم شد همه ی بره ها روزی گرگ میشوند

بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام این کلمه بوده:خوبم

چقد سخته زندگیتو به پای طرف بریزی بعد اون برگرده باکمال پررویی بهت بگه مگه من گفتم بریزی؟!

هیچکس تنهانیست مشترک مورد نظرشما مورد نظر خیلی هاست...

سکوت خطرناکتراز حرفهای نیشداراست!بدون شک کسی که سکوت میکندروزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت

امشب چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض....

به یاد داشته باش!!

 به یـاد داشته بــاش...

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى... من را خودم از خودم ساخته‌ام... منى که من از خود ساخته‌ام مال من است... منى که تو از من می‌سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند... لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان... و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى... و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه... ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى... می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم و من هم.... می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم... چرا که ما هر دو انسانیـــم... این جهان مملو از انسان‌هاست پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد... تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی ‌صادر کنی و من هم... قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگـار است... دوستانم مرا همین گونه پیدا می‌کنند و می‌ستایند... حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند... دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم... چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى... مــن قابل ستایشم و تــو هم.....

یــــادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد به خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا... نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى... و یادت باشد که این‌ها رموز بهتر زیستن هستند....

 

.....

تنهایی مال ادم های شریف است هرزه ها هیچوقت تنها نمیمانند که معنای تنهایی را بفهمن!!!!

خداااااااا

الو...الو..سلام کسی اونجا نیست؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب منو نمیده؟ یهو یه صدای مهربون به گوش کودک نواخته شد مثل صدای یه فرشته! بله جانم با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم قول داده بود امشب جوابمو بده. بگو عزیزم من می شنوم. کودک متعجب  پرسید مگه تو خدایی؟ من با خود خدا کار دارم...

 هر چی می خوای به من بگو قول میدم به خدا بگم کودک با صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خدا منو دوست نداره؟ فرشته ساکت بود بعد از مکسی نه چندان طولانی گفت: نه خدا خیلی دوست داره مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و برگونه اش غلطید و با همان بغض گفت: اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه می کنم. بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شکسته شدند. یک صدا در جان و وجود کودک نواخته شد بگو زیبا بگو هرآنچه که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت:خدا جون خدای مهربونم خدای قشنگم خواستم بهت بگم نذار من بزرگ شم تروخدا! چرا؟؟؟این مخالف تقدیره!! چرا دوست نداری بزرگ شی؟ آخه خدا من خیلی ترو دوست دارم قد مامانم 10تا دوست دارم. اگه بزرگ بشم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم! نکنه یادم بره یه روز بهت زنگ زدم. نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم. مگه من با تو دوست نیستم؟ پس چرا کسی حرفموباورنمی کنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخته سخته؟! مگه اینجوری نمیشه باهات حرف زد؟ خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت: آدم محبوب ترین مخلوق من چه زود خاطراطش را به ازای بزگ شدنش فراموش می کند!!! کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من را ازخودم طلب می کردند تا تمام دنیا در دستانشان جا می گرفت کاش همه مثل تو من را برای خودم نه برای خود خواهی هایشان می خواستند دنیا خیلی برای تو کوچک است بیا تا برای همیشه کودک بمانی وهرگز بزرگ نشوی و کودک در کنار گوشی تلفن در حالی که لبخند شیرینی بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفت...  

 

به خاطر هیچکس!

پرسيد به خاطر كي زنده هستي ؟
با اينكه دلم ميخواست با تمام وجود داد بزنم ، به خاطر تو ، ولي گفتم :

به خاطر هيچكس  . . .

پرسيد به خاطر چي زنده اي ؟

با اينكه دلم فرياد ميزد به خاطر تو ، با يه بغض غمگين گفتم :

به خاطر هيچ چيز . . .

ازش پرسيدم : تو به خاطر كي زنده اي ؟

در حالي كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، گفت :

به خاطر كسي كه به خاطر هيچكس زنده اس  . . .


 

first love

ادامه نوشته

به سلامتی....

به سلامتی اوناییکه خودشون سنی ندارن....

ولی روزگار دلشونوپیرکرده!!!