لبخند

فلسفه ی اختراع مونوپاد این بود که

بشر فهمید از دور همه چیز قشنگ تر به نظر میرسه حتی خودش.

...........

کاملاً برنامه ریزی شدست.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (246)
..............

این خیابوناى صاف خارج رو که میبینم دلم واسشون میسوزه

معلومه نه فاضلاب دارن نه واسشون لوله گاز کشیدن نه لوله آب

فقط ما توى ایران از این امکانات داریم.

…اروپاییای بدبخت…

...............

خیلی وقتا قبل از اینکه یه کاری رو انجام بدین، قبلش از خودتون بپرسین 'که چی بشه'.

اگه جواب قابل قبولی براش نداشتین کلا منصرف بشید.

..........

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (245)

.................

شما هر آهنگی که گوش میدی وقتی اول آهنگ یه صدای شُخمی گفت ارنجمنت بای

آهنگ رو رد کن بره،

چون بعدش مجبور میشی به اهنگی که خونده فوش بدی

.................

تنها یک شعره که در مورد جاده‌ها و راه‌های ایران سروده شده و می‌گه:

در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما‌؟

...........

خود خدا تو قرآن میگه شاید که رستگار شوید، بعد یه عده هستن میخوان به زور آدمو رستگار کنن.

............

photo_2016-04-08_03-32-27.jpg

 از شکست نترسیـد، از این بترسید که سال آینده  

همین جایى باشید که  الان هستید…

..............

یکی هم اون وسط میخواسته مخترع بشه :)))

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (246)
.................

وقتی ریش یا سیبیل رو داری اصلاح میکنی به یه نقطه میرسی که اوکیه.

یه حسی از درونت میگه: یکم دیگه یکم دیگه یکم دیگه. ازونجا به بعد گند زدن شروع میشه.

..............

 عکس نوشته: چند کلمه حرف حساب

زندگی زیباست .......

زندگی زیباست چشمی باز کن ، گردشی در کوچه باغ راز کن.
زندگی زیباست
زندگی با همه تلخی ها و شیرینی هایش.....
لذت بخش است

(به قول اوریانا فالاچی تو کتاب نامه به کودکی هرگز زاده نشد، بودن بهتر اصلا نبودنه) 

 

fu8436.jpg

 

شخصی برای اولین بار یک کلم دید. 
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...! 
اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست...
داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! 
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم وفکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم...
و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...! 
زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.......

 

fu8432.jpg

 

هر قدر سنم بیشتر می شود کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت می دهم.
از این رو هر چقدر مسن تر می شوم بیشتر از زندگی لذت می برم ...
حذف کردن آدم ها از زندگیم به این معنی نیست که،
از آنها متنفرم!
معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم ...
هر کسی قرار نیست به هر قیمتی تا ابد با من بماند ...
لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد اگر کسانی که روحمان را،
مسموم می کنند را رها کرده و به آرامش پناه ببریم ...

زندگی به من آموخت که هر اشتباهی تاوانی دارد،
و هر پاداشی بهایی ...
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود ...

 

fu8434.jpg

 

یک پلنگ تیزپا و قدرتمند، اگر با هزار کیلومتر سرعت هم بدود؛ باز نمیتواند؛ به پرواز درآید. ولى، یک گنجشک کوچک با کمترین سرعت هم پرواز می کند. زیرا براى پرواز نیاز به بال داریم؛ نه قدرت و سرعت!
بالِ پرواز ما انسانها، ذهن ماست. موفقیت، هیچ ربطى به هیکل، زیبایى، جنسیت، قدرت، سن و سال، داخلى و خارجى بودن ندارد!
درصد موفقیت انسانها بستگى به درصد استفاده از قدرت ذهنشان دارد.

به قول مولانا:
رهِ آسمان درون است؛ پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوى شد؛ غم نردبان نماند

 

fu8435.jpg

 

اگر به من بگويند زيباترين واژه اي که يادگرفتي چيست؟......
ميگويم
پذيرش است
پذيرش يعني 
پذيرفتن شرايط با تمام سختي هاش
پذيرش يعني
پذيرفتن ادم ها با تمام نقص هاشون
پذيرش يعني
پذيرفتن مشکلات هست و بايد به مسير ادامه داد
پذيرش يعني
پذيرفتن اينکه گاهي من هم اشتباه ميکنم
پذيرش يعني
پذيرفتن اينکه من کامل نيستم
پذيرش يعني
پذيرفتن اينکه هيچ کس مسئول زندگي من نيست
پذيرش يعني 
پذيرفتن اينکه انتظار از ديگران نداشتن
داشتن پذيرش توي زندگي يعني پايان دادن به تمام دعواها ، اختلاف ها و جدل ها !!!!

پاراگراف

پاراگراف کتاب(64)

اگر به ظالم رو بدهی و بگذاری که یک انگشت به حق تو تجاوز کند،به هزار انگشت هم اکتفا نخواهدکرد !

این خود ماانسان ها هستیم که می بایست حریم خود را بزرگ درنظر بگیریم .

 

بارنابی روج | چارلز دیکنز

.......................

پاراگراف کتاب(64)

 نمی دانست که عشق حتی در شلوغ ترین زندگی ها همیشه می تواند حضورش راپررنگ کند، نمی دانست که دولت مردی بیش ازحد خسته ، دور و برساعتی که معشوقه اش منتظر اوست ، دنیا را از حرکت متوقف می کند .

برهوت عشق | فرانسوا موریاک
...............

پاراگراف کتاب (55)

ما نمی دانیم که خوشبختی و بدبختی فی نفسه چیست، ولی می دانیم عدم تناسب بین آرزوها و توانایی برآوردن آن است که سبب بیچارگی می شود.
اگر انسان می خواهد خوشبخت باشد باید زندگانی را در خویشتن متمرکز سازد و اراده و آرزوی خود را در حدود توانایی خویش به کار ببرد.
 
امیل | ژان ژاک روسو |  مترجم: غلامحسین زیرک زاده

لبخند

وضع طوری شده به بچه میگی برو دختر کوچولو جلو خونه تون بازی کن.

میگه من پسرم.

باباش از اونور میاد دستشو میگیره میره، بعد میفهمی مامانش بوده.

.............

فال هر روز بر اساس ماه تولد

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (245)
.................

قبلنا اگه کسی قصد ازدواج نداشت جوری نگاش میکردن انگار احمقه،

الان اگه یکی قصد ازدواج داشته باشه جوری نگاش میکنن که قطعا احمقه!

.................

زندگی هر روز به شدت مشغول اثبات اینه که

"تازه کجاشو دیدی، این که چیزی نیست".

..............

نسبتی با وحشی بافقی نداره؟!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (245)
...............

محسن رضایی گفته: "یک دست گفت‌وگو و یک دست موشک"
مصرع بعدش احتمالا بوده جنگی چنین میانه میدانم آرزوست

(اشاره به شعر:

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست)

..............

تو سريال هاي تركي دكتر از اتاق زايمان مياد بيرون ميپرسه پدر بچه كيه؟!

٤-٣ تا مرد همزمان به همديگه نگاه ميكنن

 

.............

 بضیارو نمیشه قانع کرد، باید به نفهمیشون احترام گذاشت.

..............

صرفاً جهت بازی با روح و روان عزیزان!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (245)
..............

شما برو بوتیک، دست بذار رو لولای در اصلا

بگو چند؟

فروشنده میگه آخ دست گذاشتی رو بهترین کارم

از اینا خودم 3 بردم داداشمم میخواست دادمش

..............

ظرف آجیل ما تو عید

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (242)
............

فقط رمانتیک ها بخوانند (7)

پاراگراف

پاراگراف کتاب (63)
چون دیگر آینده یی ندارند از گذشته حرف می زنن.
وقتی خیلی دویده باشیم و نفسمان بند آمده باشد برمی گردیم و راهی را که دویده‌ایم اندازه می‌گیریم.
 
میرا | کریستوفر فرانک | مترجک: لیلی گلستان
 .........
پاراگراف کتاب (63)
در دنیا هیچ چیز پایدار نیست و اگر انسان توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است.
اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد لذت نبرد، از آن هم احمق‌تر است. 
 
لبه تیغ | سامرست موآم | مترجم: مهرداد نبیلی
 ................
پاراگراف کتاب (63)
من هرگز نخواستم که از عشق، افسانه‌یی بیافرینم؛
باور کن!
من می‌خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم – کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوست داشتن فقط لحظه‌ها را می‌خواستم.
آن لحظه‌یی که تو را به نام می‌نامیدم.
لحظهٔ رنگین ِ زنان چای چین
لحظهٔ فروتن ِ چای خانه‌های گرم، در گذرگاه شب.
لحظهٔ دست باد بر گیسوان تو
لحظهٔ نظارت ِ سرسختانهٔ ناظری ناشناس بر گذر سکون
من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان می‌خواستم.
من برای گریستن نبود که خواندم
من آواز را برای پر کردن لحظه‌های سکوت می‌خواستم.
من هرگز نمی‌خواستم از عشق برجی بیافرینم، مه‌آلود و غمناک با پنجره‌های مسدود و تاریک....
  
باردیگر شهری که دوست می‌داشتم | نادر ابراهیمی